غذا بعد از هضم در معده به واسطه رگهای اوسالیقا به طرف کبد میرود
خون
سودا
بلغم
صفرا
صفرا به کیسه صفرا میرود که یکی از کارهای صفرا ماده جی میرود که از طریق ساسهایی در روده ریخته میشود و باعث راحت بودن دفع میشود
سودا به طرف طحال میرود.
خون از قلب وارد قلب میرود و حرارت میبیند و در همه بدن منتشر میشود.
بلغم در خون گردش میکند و هر کجا غذا کم امده بلغم انرا جبران میکند و سایر وظایفی که دارد.
قوه جاذبه و ماسکه و نامیه و دافعه و هاضمه وغاذیه که اینها قوای بدن هستند.
اینها قوای نباتی هستند که در بدن کار میکنند و نفس ناطقه با اینها کار ندارد. نفس ناطقه مستقیما با خود بدن کار ندارد.
مجرد مستقیما نمیتواند مستقیما با جسم مادی ارتباط برقرار کند.
از مجموع این اخلاط اربعه ( خون بلغم و صفرا و سودا ) یک عصاره بدست میاید به نام عصاره .
از صفوه و زبده این چهارخلط یک کف مانند بدست میاید که به ان روح بخاری بست میاید. این صفوه به سمت قلب میاید و وارد دهلیز سمت راست میشود و به وسیله حرارت شدید دهلیز سمت راست تبدیل به روح بخاریمیشود که میگویند روح از بدن در رفت منظور این است که بنام روح بخاری است.
کبد طبع سرد دارد اما قلب طبع گرم دارد. این بخار سمت راست به سه بخش تقسیم میشود که یک قسم ان به مغز میرود . طبع مغز سرد است و این روح بخاری یک حرارتی با خود میبرد و این گرمی با سردی مغز ترکیب شده و نوعی اعتدال پدید میاید که این به طرف عصب ها حرکت میکند .
قسمتی از روح بخاری که به مغز رفت به ان روح دماغی یا روح نفسانی میگویند. که درباره تفکر بسیار مهم است.
قسم دیگر روح بخاری به سوی دهلیز سمت چپ میرود که به همه رگهای خون جریان میابد. که به ان روح حیوانی میگویند.
قسمت دیگرروح بخاری هم دوباره از دهلیز سمتراست به سمت کبد بر میگردد که به روده ها منتقل میشود.
درباره این سایت